پیوند ها
هنرمندان و هنر مختصری از تاریخ و مفاهیم
توجه داشته باشید: درصورتی که شما صاحب اثر این فایل می باشید یا به هر دلیلی نسبت به فایل تحقیقاتی مذکور در این پست مالکیت معنوی دارید و درخواست حذف آن را دارید، در واتس آپ به شماره 09100636002 پیام دهید تا ظرف 24 ساعت نسبت به حذف فایل از روی سایت دانشجوسرا اقدام شود. در صورت تمایل و درخواست، دو مقاله به صورت رایگان (به نام پژوهشگر و دانشجو) در مجلات علمی معتبر پذیرش شده و چاپ می گردد. ((حفظ حقوق معنوی صاحب اثر در اولویت فعالیت سایت دانشجوسرا می باشد))
مقدمه
چكيده و ساختار مطالب:
در اين رساله ترجمه فصولي از كتاب «جنسيت و زيبايي شناسي»[1] به تاليف «كارولين كورس ماير»[2] ارائه شده است. كارولين كورس ماير، استاد فلسفه دردانشگاه بوفالو ، دانشگاه ايالتي نيويورك[3] و نيز مولف كتاب «معنا بخشيدن» به ذوق : طعام و فلسفه[4]» (1999) و ويراستار كتب متعدد ديگري در حوزههاي زيبايي شناسي و فمينيسم ميباشد.
سبك نگارش كورس ماير دراين كتاب، روان و قابل فهم است و مطالعه آن براي دانشجويان فلسفه، علاقهمندان به مطالعات جنسيتي و تحقيقات در زمينه هنرهاي بصري و نظريههاي مربوط به هنر، آسان و سودمند ميباشد؛ علاوه براين نامبردگان، تمام افراد ديگري نيز كه به نوعي علاقهمند به مطالعه در مورد تاثير جنسيت بر نظريههاي مربوط به هنر هستند، قادر خواهند بود تا به سهولت از اين كتاب استفاده كنند.
هرگونه نارسايي و كمبود در متن برعهدة اينجانب (مترجم) ميباشد، و بخشي از مشكلات پيش آمده حين ترجمة متن، مستقيماً ناشي از عدم وجود واژههاي جايگزين مناسب در زبان فارسي، معادل واژههاي تخصصي موجود (در زبان انگليسي) در زمينة زيبايي شناسي و فمينيسم بوده است. سعي اينجانب در ترجمه اين كتاب بر امانتداري نسبت به متن استوار بوده و در عين استفاده از روش ترجمة لفظي، همواره در حفظ معنا نيز كوشا بودهام و با اينكه هيچگونه دخل و تصرف در متن را جايز ندانستهام، وليكن در پارهاي از موارد به قصد رساندن معنا به خواننده، از توضيحات اضافي كه در پاورقيها آمده است دريع نكردهام.
دامنة بحث كورس ماير در اين كتاب بسيار وسيع بوده و جنبههاي مختلف زيبايي شناسي از جمله جنبههاي تاريخي، اجتماعي و فرهنگي را دربرميگيرد. اين كتاب در متن اصلي خود شامل 6 فصل ميباشد كه در اين رساله تنها ترجمة 5 فصل نخست آن، ارائه شده است.
هر فصل از كتاب به بحث در مورد موضوعات و متفكران مهم در حوزه هنر ميپردازد و نقش جنسيت را در فهم ما از خلاقيت، نبوغ و كيفيات زيبايي شناسانه بررسي ميكند. نظريههاي مربوط به فيلسوفان تاثير گذار متعددي، از جمله افلاطون، كانت و هيوم كه ايدههاي فلسفي حاوي مفاهيم جنسيتي را ابداع كرده و اشاعه دادهاند، در اين فصول مورد بررسي قرار ميگيرد. نظريه پردازان معاصري از جمله لوسي ايريگاري[5] و جوليا كريستوا[6] نيز در ارتباط با عملكرد جنبشهاي هنري فمينيستي معرفي ميشوند و نظريات ايشان مورد بررسي قرار ميگيرد. مولف (كارولين كورس ماير) همچنين توجه خود را در بخشهايي از كتاب به موضوعات غير ارتودوكسي نظير طعام و ارتباط آن با زيبايي شناسي معطوف ميكند.
اين كتاب حاوي توضيحات تصويري برگرفته از آثار هنري مربوط به گذشته و دورة معاصر ميباشد و از اين طريق مفاهيم غالباً دشوار را به نحو سادهتري توضيح ميدهد.
نظريهها و چارچوبهاي مفهومي مرتبط با هنر و زيبايي شناسي به طور مفصل در اين كتاب مورد بحث قرار ميگيرند. موضوعات مذكور، از نظر گاهي فمينيستي، يعني با توجه به نقشي كه جنسيت در شكل گيري و به كارگيري ايدههاي مربوط به آثار هنري، خلاقيت و ارزش زيبايي شناسانه داراست، مورد بررسي قراي ميگيرند. چنين رهيافتي گوياي اين نكته است كه تصاوير، بازنمايي ها و بيانگري ايدهها، نه تنها به دليل زيبايي، استعداد هنري يا ارزشهاي ذاتي كه دارند، بلكه همچنين به دليل نمايش وضعيت اجتماعي و قدرت نيز از اهميت بسياري برخوردارند.
در اين كتاب، مفهوم جنسيت و تاثير آن برموقعيت اجتماعي و فرهنگي و ارتباط آن با مراحل پيشرفت و تكامل هنر به طور اخص ارزيابي ميشود. مولف اهميت قابل توجهي براي هنر و ذوق زيبايي شناسانه قائل است و آنها را امور قدرتمندي در زمينه شكلگيري شخصيت اجتماعي و فردي و ارزشهاي فرهنگي ميداند، لذا مباحث گستردهاي در زمينه قدرت و كيفيت ارزشهاي زيبايي شناسانه در حوزة مفاهيم اجتماعي و جنسيتي مطرح ميكند.
زيباييشناسي[7] به عنوان يك علم، بدون شك داراي نظمي فلسفي ميباشد و ليكن اين انتظام فلسفي هرگز محدود به نظريهها يا نقاديهاي هنري نيست و فلسفه هنر[8] نيز به عنوان يكي از فلسفههاي مضاف، محدودة وسيعي از علم زيبايي شناسي را به خود اختصاص ميدهد[9]قصد بر اين است كه «فلسفه هنر» در مورد تمامي انواع هنرها مباحثي ارائه دهد، هر چند كه واژه «هنر»[10] واژهاي است با قابليت انعطاف بسيار بالا كه محدود كردن حوزة استفاده از آن امر دشواري به شمار ميرود. امروزه واژه هنر (مخصوصاً) در زبان انگليسي يادآور هنرهاي تجسمي همچون نقاشي، طراحي و مجسمهسازي ميباشد[11]هنرهاي نامبرده را معمولاً به عنوان هنرهاي زيبا[12] ميشناسيم، بدين ترتيب بسياري از آثار زنان كه عمدتاً محصولاتي خانگي از جمله گلدوزي، سوزن دوزي، قلاب بافي و حتي آشپزي ميباشند، از حيطة هنر (زيبا) خارج ماندهاند؛ مولف دراين كتاب مباحث بسيار تازهاي در زمينه ارتباط كوشش و تلاش زنان در خانه و مفهوم هنر و اثر هنري مطرح ميكند. در عين حال، انواع مختلف هنرها، تا سرحد امكان در اين كتاب به طور جداگانه و به مقدار مساوي مورد بررسي قرار ميگيرند؛ البته به دليل محدود بودن امكان بحث در مورد تمام هنرهاي زيبا، مولف به بحث در مورد چند نوع اصلي اين هنرها از جمله نقاشي، موسيقي، ادبيات و بخشي از هنرهاي نمايشي ميپردازد و از اين طريق، تاثير جنسيت را در فضاي پرپيچ و خم زيبايي شناسي تحليل ميكند.
امروزه مراجعه به مساله جنسيت و بحث در مورد آن در حوزه مباحث فمينيستي شايع است وليكن بحثهاي تخصصي در مورد اهميت و تاثير جنسيت در حوزه زيبايي شناسي (از يك ديدگاه فمينيستي ) همچنان دچار نقصان بوده و تحقيقات و مطالعات بيشتري دراين زمينه لازم به نظر ميرسد. البته در كشور ايران به ندرت مطالعه مستقل و معتبري در اين زمينه انجام گرفته است، لذا ارائه ترجمه اين كتاب، تقريباً اولين تلاش در زمينه بازگشايي مباحث مربوط به جنسيت (در ارتباط با هنر) به شمار ميآيد.
مطالعه مفهوم جنسيت در ارتباط با علم زيبايي شناسي صرفاً به معناي تحقيق در مورد زنان هنرمند نيست بلكه چنين مطالعهاي شامل تحليل مفاهيم پايهاي و بعضاً متضاد و بررسي معاني داراي نوسان و متغير مربوط به شالودههاي ارزشي در زمينههاي مختلف تاريخي و فرهنگي نيز ميشود. تحليل جنسيت از لحاظ فلسفي در سطوح مختلفي قابل اجرا است كه البته رعايت بيغرضي فلسفي در تمامي اين سطوح از لوازم بحثهاي نظري بوده و ضروري به شمار ميآيد، مولف درهمين راستا، مواردي را ارائه ميدهد كه اين بيغرضي فلسفي از جانب فيلسوفان و نظريه پردازان به كرات ناديده گرفته شده است.
شوپنهاور اشاره ميكند كه زنان فاقد خلاقيت هنري ميباشند[13]، اظهاريه وي آشكارا در ارتباط با جنسيت مطرح شده است و تحت مباحث مربوط به تحليل جنسيت قرار ميگيرد. در مواردي هم تبعيضات جنسيتي (از لحاظ هنري) در نظريههاي مختلف، مخفي باقي ماندهاند كه مولف در اين كتاب پرده از آنها برميدارد و نقادانه به بررسي و تحليل آنها ميپردازد؛ اين موارد شامل نظريههاي مختلفي در رابطه با مفاهيمي همچون زيبايي[14]، ذوق[15] و نبوغ[16] ميشوند.
البته كاملاً مشهود است كه ابعاد جنسيتي نظريههاي مختلف چه در حوزة هنر و چه در حوزة فلسفه، در نگاه نخست قابل رويت نيستند و براي رسيدن به درك عميق تري از اين امور، موشكافيهاي نقادانه بيشتري لازم است مولف در جاي جاي كتاب از واژه جنسيتي[17]استفاده ميكند و از اين طريق نشان ميدهد كه چگونه اصطلاحات مبنايي در فلسفه هنر و نظريههاي هنري، بعضاً با توجه به جنسيت و يا كاملاً بيغرضانه به كار رفتهاند. يك مفهوم جنسيتي (يا جنسي شده)، آن مفهومي است كه داراي انحرافي پنهاني به سمت وارد كردن (يا دلالت ضمني بر) مفهوم جنسيت باشد، در اين موارد ايدة مطرح شده صرفاً مربوط به افراد مذكر يا حتي درموار خاصي صرفاُ مربوط به افراد مونث ميشود.
مولف در اين كتاب، جنسيت پنهان در ايدهها و نظريات را براي خواننده آشكار ميكند و مراحل اين پديده (يعني جنسي شدن ايدهها و نظريات) را در سطوح مختلف نشان ميدهد، محدوديتهاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي نيز كه در طول تاريخ، زنان را از ورود به حوزههاي هنري محروم كردهاند، در اين كتاب مطرح و تحليل ميشوند.
اين تحقيق عمدتاً برمبناي مفاهيم پايهاي در نظريات زيبايي شناسي (از جمله نظريات مربوط به هنر، هنرمند، ذوق و امر والا) انجام شده است. هدف نهايي اين تحقيق ارائه يك زيبايي شناسي فمينيستي يا شاخهاي از هنر به عنوان «هنر زنانه» نيست، چرا كه زنان نيز داراي گوناگونيهاي بسيار بوده و بسته به شرايط فرهنگي، دورة تاريخي و موقعيت اجتماعي كه دارند، تحت گروهها و دستههاي مختلفي طبقهبندي ميشوند، لذا انتظار كشف يا پايهگذاري يك فلسفه هنر يا علم زيبايي شناسي مخصوص به زنان كه در همه امور و مفاهيم داراي مباني و نظريات مشتركي باشد، كاملاً انتظاري بيهوده و غير عقلاني است.
قصد مولف دراين كتاب، ارائه يك نوع ديدگاه جديد است كه بتوان از طريق آن بار ديگر هنر، فلسفه و زيبايي شناسي را مورد بررسي قرار داد؛ نتيجه اين تحقيق از چنين منظري (يعني از منظر فمينيستي و در ارتباط با جنسيت) ميتواند كاملاً به نتايج متفاوت و بعضاً متضادي ختم شود، همانطور كه در فلسفه نيز مشاهده ميكنيم كه فيلسوفان و نظريهپردازان مختلف با روش فلسفي (كه ميتوان آن را يك روش شناخته شده و هماهنگ دانست) به نظريات و نتايج كاملاً متفاوتي دست مييابند.
حوزه مباحث مطرح شده در اين كتاب محدود به «فلسفه غربي»[18]ميباشد ، فلسفه غربي شامل سنتهاي نظري است كه از طريق نظريههاي مطرح شده در اروپا شكل گرفتهاند. در سه فصل اول به مباحث تاريخي خواهيم پرداخت و تمركز اصلي ما در اين سه فصل بر روي نقد مفاهيم نظري و كشف تبعيضي خواهد بود كه در اين نظريات غالباً به سود جنس مذكر ايراد شدهاند.
در اين فصول روشهاي متعددي معرفي ميشوند كه ميتوان توسط آنها، ايدههاي جنسي شده را در بطن نظريات مربوط به هنرمندان، هنرهاي زيبا و ارزش زيبايي شناسانه مورد تشخيص و ارزيابي قرار داد.
روش بحث دراين فصول با تكيه بر تحليل نظام دوتايي (ثنوي) امور متضادي است كه به نحوة تفكر ما در مورد موضوعات مختلف فلسفي نظم ميبخشند. اين انتظامهاي دوتايي شامل ثنويت بين ذهن و جسم ماده و صورت ، عقل و احساس، فرهنگ و طبيعت و بسياري ثنويتهاي ديگر از جمله امور دوتايي همچون مونث و مذكر، زنانه و مردانه ميشوند.
مولف در ابتداي اين تحقيق به بررسي مفهوم سنتي هنرمند ميپردازد و توضيح ميدهد كه چگونه مفهوم «خالق هنري» به شدت دچار تاثيرات جنسيتي شده است و غالباً دراشاره به ايدهآلهاي مردانه به كار ميرود. در اين مرحله آشكار ميشود كه عليرغم حضور زنان هنرمند در طول تاريخ و مشاركت ايشان در پيشرفت تاريخ هنر، معيار يا الگوي شناسايي هنرمند همچنان يك خالق مذكر است، يعني هنرمند خلاق مذكري كه از نبوغ برخوردار است.
اين مفاهيم داراي تاريخچة خاصي هستند و در دوره رنسانس و در اروپا شكل گرفته و در دورة رمانتيك به اوج رسيدهاند. حتي امروزه نيز تاثيرات قابل توجهي برنحوة تفكر ما دارند.
اموري كه ما امروزه آنها را به طور كلي هنرهاي زيبا ميناميم، درون حوزهاي متناهي قرار دارند، حوزهاي كه به طور سنتي شامل هنرهايي از جمله معماري، مجسمهسازي ، نقاشي، شعر و موسيقي ميشود. با شكلگيري تدريجي مفهوم هنر زيبا در دورة رنسانس، در حين قرن هفدهم، بعضي از انواع فعاليتها همچون قلاب دوزي و گلدوزي از حوزة «هنر» خارج ماندند و به عنوان «پيشه»[19]شناخته شدند.
اين امور از لحاظ سنتي مربوط به پيشه، مهارت و صنعت بوده و شامل بسياري از محصولات خانگي ميشوند كه توسط زنان متعلق به طبقههاي مختلف اجتماعي و به قصد زيباسازي و تزئين محيط خانه و يا ايجاد آسايش بيشتر در خانه ساخته شدهاند محدود شدن ايدة هنر به هنرهاي زيبا ، نتايج قابل توجهي به بار آورده و بسياري از محصولات ساخته دست زنان را تحت تاثير قرار داده است.چرا كه در نظريههاي مربوط به هنرهاي زيبا هرآنچه كه به قصد استفاه روزمره ساخته شده باشد، از حوزه هنر خارج خواهد ماند. هنر زيبا درمهمترين شكل خود ميبايست برآمده از نبوع باشد و نه محصولي از مهارت. طبق اين رويكرد، هنر زيبا به خودي خود داراي معناست و تنها به دليل خصوصيات ذاتي خود داراي ارزش شناخته ميشود، بدين ترتيب بسياري از آثار و محصولات خانگي ساخته زنان، هرچند زيبا، كه داراي كاركردي روزمره و كاربردي هستند از نائل آمدن به شأن هنري و قرار گرفتن در طبقة هنرهاي زيبا محروم خواهند ماند.
در فصل دوم به مفهوم «زيبايي شناسي» به عنوان واژهاي ارزشي كه در برگيرنده هنر، زيبايي طبيعي و توانايي قضاوت در مورد كيفيت زيبايي شناسانه و قوق ذوق است، ميپردازيم ذوق مفهومي است كه دركنار مفاهيمي چون زيبايي و والايي، نخستين نظريه مدرن زيبايي شناسي را شكل داد، مفاهيم مذكور به طور كلي داراي دلالتهاي ضمني در زمينههاي جنسيتي ميباشند.
«زيبايي» واژهاي است كه معمولاً با جنس مونث ارتباط نزديكي دارد، در حاليكه «والايي»[20] بر قدرت رعبآور طبيعت و نبوغ هنري (كه عموماً به مرد اختصاص داده شده است) دلالت دارد. اين واژهها درسير تاريخي پيشرفت و تكامل خود برامور جنسيتي بيشماري دلالت داشتهاند.
فصول مقدماتي اين كتاب عمدتاً بر روشهاي شكلگيري يك نظريه و چگونگي حضور تبعيضات جنسي در مفاهيم هنري از جمله مفهوم خلاقيت و مشربهاي زيبايي شناسانه تاكيد ميورزند. درفصل سوم، تحليل اين امور گسترش مييابد و تاثير آنها در نظريههاي مختلف مورد بررسي قرار ميگيرد. در اين فصل به اثار و نتايج عملي نظريه هاي فلسفي در زندگي روزمره افراد در جوامع مختلف توجه ميشود و محدوديتهايي كه زنان (به ويژه زنان هنرمند) در مسير پيشرفت خود با آنها مواجه بودهاند مخصوصاً در قرون هجده و نوزده (يعني زماني كه مفهوم هنر زيبا درميان طبقه متوسط و بالاي اجتماعي به اوج خود رسيده بود و ايدهآلهاي مربوط به زنانگي و نزاكت و برازندگي دچار محدوديتهاي خاص شده بودند) مورد تحليل قرار ميگيرد.
فصل چهارم در مسير گزارش تاريخي وارد ميشود و مركز تحليل خود را متوجه سطح عميقتري ميكند و پس زمينهاي براي تحقيق در مورد علم زيبايي شناسي ارائه ميدهد: چه معيارهايي براي تشخيص تعلق يك موضوع به حوزه فلسفه وجود دارند؟ آثارهنري از لحاظ سنتي هميشه موضوعاتي براي مباحث فلسفي بودهاند، همچون قوه تميز دهنده ذوق درمورد مسائل زيبايي شناسانه، وليكن اين امور بر چه مباني استوارند؟
ذوق به معناي لفظي كلمه (قوه ذائقه) هرگز موضوعي براي تفحص فلسفي نبوده است همچنين غذا خوردن نوشيدن و امور مربوط به آنها نيز (جز در موارد اندكي كه معطوف به مسائل اخلاقي بودهاند ) همواره خارج از حوزة فلسفه بودهاند. اين موضوعات و فعاليتهاي مربوط به آنها، آشكارا داراي اهميت خاصي در زندگي انسان هستند وليكن به ندرت به عنوان موضوعاتي براي مباحث جدي فلسفي تلقي شدهاند. فصل چهارم اين كتاب، براي نخستين مرتبه، از منظري فلسفي به اين مباحث ميپردازد و دراين زمينه مباحث گستردهاي در توضيح حواس پنجگانه آدمي و ارتباط آنها با دريافت هنري ما از آثار گوناگون، ارائه ميدهد.
فصل پنجم به هنرمندان فمينيستي ميپردازد كه آگاهانه از ميراث گذشته خود در جهت ارتقاء وضع كنوني و حتي وضع آينده استفاه كردهاند. تلاشهاي مختلف هنرمندان و نظريه پردازان و يا فيلسوفان جهت ارائه تعريفي از هنر در اين فصل مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد. در همين فصل، مباحثي نيز در مورد هنر وضد هنر ارائه ميشود و نظريه آرتور دانتو[21]به طور مفصل در همين راستا ذكر ميشود. در انتهاي اين فصل كوشش هنرمندان و نظريه پردازان فمينيست جهت تغيير مفاهيم هنري به تفصيل مورد بررسي قرار ميگيرد.
در آخرين فصل از اين كتاب، جنبه هاي خاصي از بعضي هنرهاي فمينيستي و ارتباط آنها با ايده هاي فلسفي در حال تغيير در باب ذهن و جسم مورد بررسي قرار مي گيرد. توجه به جسم و تأثير آن در تجربه، عاطفه و ذهنيت از موضوعات اصلي مورد بحث در فصل ششم هستند. كورس ماير در اين فصل بار دگر به مفهوم والايي و امر والا باز ميگردد و اين بار مفهوم اشمئزاز و امر مشمئز كننده را به عنوان جايگزيني معاصر و پسا مدرن براي مفاهيم كلاسيك مذكور ارائه مي دهد.
تمامي فصول كتاب با ارائه خلاصهاي از همان فصل پايان مييابند لذا خواننده قادر است تا در پايان هر فصل مطالب آن فصل را جمعبندي كرده و درك كلي تري از مفاهيم ارائه شده به دست آورد.
تمامي مطالب داخل كروشه ] [، حاضر در متن را اينجانب به عنوان مترجم و براي رساندن معنا به خواننده اضافه كردهام و برخي از مطالب ذكر شده در پاورقيها را نيز به قصد توضيح بيشتر افزودهام، سعي و تلاش من در ترجمه اين كتاب، گشايش دريچهاي به فضاي پرپيچو خم هنر زنانه و روشنكردن مسيري براي پژوهشگران آتي در اين زمينه بوده است، هرگونه نقص و كمبودي در اين زمينه كاملاً برعهده اينجانب بوده كه اميداورم محققان و مترجمان محترم ديگر با استفاده از مطالب ارائه شده در اين رساله، به مراتب بالاتري در زمينه زيبايي شناسي فمينيستي و تاثير جنسيت برهنر دست يابند.
در بخش دوم پيشگفتار كه در صفحات آتي ملاحظه خواهيد كرد، چكيدهاي از فلسفه و هنر فمينيستي (از لحاظ تاريخي و ساختاري) ارائه دادهام، تا ذهن خواننده پيش از مطالعه متن اصلي، اندكي با مفاهيم و موضوعات مورد بحث در كتاب آشنا شود و با چشم اندازي عميقتر و دقيقتر به بررسي موضوعات نسبتاً جديدي كه كمتر مورد بحث و موشكافيهاي دقيق فلسفي قرارگرفتهاند، بپردازد.
فمينيسم:
دراين بخش از پيشگفتار، تاريخچه و ساختار فلسفه فمينيستي در حوزة زيبايي شناسي را مورد بررسي قرار داده و شاخهها و شعب مختلف اين فلسفه را به تفصيل بازگو ميكنيم و به توضيح نحوة پيشرفت فلسفة فمينيستي در زمينه هنر و رهيافتهاي موجود در اين زمينه ميپردازيم.
عالم هنر در اواخر قرن بيستم شاهد حضور بيسابقة زنان هنرمند بوده است، حضور اين زنان (چه به دليل پيشرفت استعدادهايشان، چه به دليل برخورد مناسب جامعه، جهت برخورداري و استفاده ايشان از تسهيلات فرهنگي و اجتماعي) به نحو شايستهاي در اين دوره تاريخي به ثبت رسيده و مورد توجه واقع شده است. تاثير ايشان در هنر دورة خود، از حوزة محصولات كاربردي و خانگي بسي فراتر رفته و نسبت به گذشته در حوزههاي وسيعتري، مورد توجه و تحليل زيبايي شناسانه واقع شده است.
حين پيشرفت نظريههاي فمينيستي در مورد هنر و فلسفه هنر و نيز مورد بحث قرار گرفتن آثار هنري زنان در حوزههاي مختلف زيباشناسي ، دو رويكرد متفاوت از جانب نظريه پردازان فمينيست شكل گرفته است . ايشان از طرفي به جنبههاي دروني آثار و از طرف ديگر به جنبههاي بيروني، براي مثال، وضعيت اجتماعي خالق اثر پرداختند. بدين ترتيب دو بعد متفاوت در زمينه پرداختن به هنر و آثار هنري از جانب فمينيست ها شكل گرفت.
رويكرد نخستGynesisنام دارد و موضوع مورد بحث آن هويت مجزاي زنانهاي است كه در جنبههاي بارز هنر آزادانه زنان نهفته است. رويكرد ديگر Gender theory (يا نظريه جنسيت) نام دارد و طبق آن معتقديم كه مبناي هويت هنري زنان توسط نقش فعال ايشان در حوزههاي فرهنگي شكل ميگيرد (و نه توسط صور بيانگرانة هنر ايشان).
اين دو رويكرد، حين جستجو براي كشف معيارهايي جهت تشخيص استعدادهاي هنري زنان ، هر كدام از روش متفاوتي استفاده ميكنند؛ رويكرد نخست (Gynesis) از روش طبيعت گرا استفاده ميكند و به جنبههاي ذاتي هويت هنري زنان ميپردازد در حاليكه رويكرد دوم Gender theory) ) هويت زنانه را محصول نظام اجتماعي ميداند و از طريق بحث در مورد عناصر تاثير گذار خارجي به نتيجه ميرسد. علاوه براين، نظريه جنسيت Gender theory)) سرانجام به توليد يك «فلسفه هنر فمينيستي»[22] ميانجامد، در حاليكه Gynesis مواد و عناصر لازم براي بحث از «زيبايي شناسي فمينيستي»[23]را فراهم ميكند.
در اينجا لازم است كه توضيحي در مورد تفاوت موجود بين فلسفة هنر و زيبايي شناسي (به عنوان يك علم) ارائه بدهيم؛ گفته پگي براند[24] در اين زمينه بسيار رسا و قابل فهم ميباشد، وي اظهار ميكند كه توجه علم زيبايي شناسي[25] برخصوصيات و جنبههاي دروني اثر (هنري) متمركز است، طبق مباني علم زيبايي شناسي، ميتوان اظهار كرد كه خصوصيات دروني يك شي هستند كه آن شي را تبديل به اثر هنري كرده و ارزش زيبايي شناسانة آن را تعيين ميكنند.
فلسفة هنر، از طرف ديگر، جنبههاي خارج از اثر را مورد توجه قرار ميدهد، در اينجا عناصر و جنبههاي خارجي (نسبت به شيء) هستند كه وضعيت و اهميت آن شيء به عنوان يك اثر هنري و نيز منبع ارزشي آن را شكل ميدهند.
طبق (نظريه) Genesis جنبههاي مشخصي از آثار هنري مخلوق زنان را ميتوان بيانگري ها و بازنماييهاي طبيعي اين زنان به شمار آورد. براي مثال ميتوان از نمونههايي از اثار هنري نام برد كه در آنها زنان با استفاده از بدن خويش (به عنوان ابزار كار) آثاري خلق كردهاند و يا تكنيكهاي مختلف را با استفاده از خصوصيات زنانه خود به كار گرفتهاند، تمامي اين امور را ميتوان لهجههايي زنانه و در عين حال طبيعي دانست كه كاملاً جنبة فردي دارند و «فرديت»[26] را دراثر (هنري) به اوج ميرسانند. اين موارد، درحوزة هنر موسيقي ياهنرهاي تصويري و تجسمي، از جمله فيلم، سينما و نقاشي به وضوح قابل تشخيص ميباشند.
طبق رويكرد Gynesis ، احتمال تعليق و يا ناديده انگاشتن حالات زنانة بيانگري از جانب زنان هرگز انكار نميشود، وليكن اعتقاد براين است كه با جلوگيري از حضور اين حالات زنانه در فرايند آفرينش هنري، خلاقيت زنان در اين زمينه به مقدار قابل توجهي كاهش يافته و دچار رقت خواهد شد. طبق اين رويكرد، زنان ميبايست جهت رسيدن به هنر آزادانه، به بازسازي بيانگريها و بازنماييهاي نمادين طبيعت خود بپردازند. و توجه خود را متمركز براموري كنند كه طي تاريخ مرد سالارانه ، از حوزة توجه خارج مانده بودند .
حواس لامسه، ذائقه و شامه از منظر Genesis نسبت به حواس سامعه و باصره درهنر فمينيستي ، داراي اولويت بوده و از اهميت بيشتري برخوردارند و امور مربوط به حواس لامسه ، ذائقه و شامه بيشتر از امور مربوط به آن دو حس ديگر، مورد توجه علم زيبايي شناسي فمينيستي ميباشند. كورس ماير در فصل چهارم كتاب «جنسيت و زيبايي شناسي» به تفصيل در مورد حواس پنجگانه و نقش آنها در هنر و فلسفة هنر فمينيستي به بحث ميپردازد.
نظريه جنسيت (Gender theory) رويكرد Genesis را محكوم به ذات گرايي[27] كرده و وجود يك طبيعت زنانه (از لحاظ روان شناسي پديدار شناسي، زيستشناسي يا از هر نظر ديگري) را انكار ميكند.
نظرية جنسيت، وضعيت زنان را تجسمي از تاثيرات محيطي (خارجي) ميداند و نه محصول طبيعي اعمال ايشان. طبق اين نظريه، آثار هنري زنان و مردان، به طور مساوي، محصولات حوزههاي مختلف تاريخي و اجتماعي هستند، يعني محصول حوزههايي كه اين هنرمندان در آنها به فعاليت پرداخته و آثار خود را بروز دادهاند.
طبق نظريه جنسيت ، نميتوان يك شيء رادر قاب قرار داد و بدين شكل، آن را از زمينه اجتماعي و فرهنگي خود جدا نمود و سپس مورد بررسي زيبايي شناسانه قرار داد، طبق اين نظريه، اثر قاب شده هرگز قادر به جدايي از خالق خود و شرايطي كه طي آن خلق شده است، نخواهد بود.
در نظرية جنسيت، آثار و روشهاي زنان و مردان (هنرمند) با يكديگر مقايسه ميشوند تا معلوم شود كه چگونه تبعيضها و ناهماهنگيهاي تخريب گر اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي، زنان را در طول تاريخ تحت تاثير خود قرار دادهاند.
به طور خلاصه ميتوان گفت كه Gynesis به بررسي عناصر و خصوصيات ذاتي و دروني زنان و آثار ايشان ميپردازد و علت عدم حضور شايسته زنان در تاريخ هنر را با توجه به اين موارد ميجويد در حاليكه Gender theory(يا نظرية جنسيت) با توجه به نقش عوامل بيروني (اجتماعي، فرهنگي، تاريخي و …) به توضيح اين مساله و يافتن راه حلي براي توقف تبعيضهاي موجود عليه زنان ميپردازد.
تاريخ هنر از منظر فمينيسم
تاريخ هنر همواره به عنوان منبعي جهت دريافت اطلاعات در مورد حوزههاي غيرهنري، مورد استفاده بوده است وليكن تنها به تازگي تلاشهايي جهت جلوگيري از ايدئولوژي گرايي در زمينه تحقيق و نگارش تاريخ هنر انجام گرفته است؛ پيش از اين محققان و پژوهشگران مختلف در حيطه تاريخ هنر، عمدتاً از جنبههاي فلسفي و اجتماعي مربوط به آثار هنري غافل ميماندند و كمتر از دورة معاصر ما، به اشياء هنري به عنوان مداركي جهت توضيح و تبيين وضعيت فرهنگي و اجتماعي دوره اي كه در آن خلق شدهاند، مينگريستند.
اشياء هنري مصنوع، در حقيقت محصولات واقعي فعاليتهاي اجتماعي دورة خود ميباشند و ميتوان آنها را به عنوان متوني در نظر گرفت كه نشانههاي دقيق و واضحي از وضعيت فرهنگي زمانة خود به ما ارائه ميدهند.
در همين راستا، تاريخ هنر فمينيستي[28] را ميتوان رابطي بين نظر و عمل درحوزههاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي به شمار آورد كه آثار هنرمندان و منتقدان فمينيست معاصري كه به مباحثي از جمله جنسيت، نژاد و طبقة اجتماعي ميپردازند، در آن مورد توجه قرار ميگيرد.
اكنون لازم است كه به طور خلاصه به تاريخ شكلگيري «تاريخ هنر فمينيستي» بپردازيم:
درسال 1987 ، چشم اندازي از تاريخ هنر فمينيستي در قالب مقالهاي به عنوان «نقد فمينيستي از تاريخ هنر»[29] در بولتين هنر[30] همان سال به تاليف «تاليا گوما ـ پيترسون»[31] و «پاتريشيا ماتيوز»[32] به چاپ رسيد. در اين مقاله، زمان پايهگذاري نقادي فمينيستي نسبت به تاريخ هنر، سال 1971 دانسته شده است، يعني هنگامي كه «ليندا نوكلين»[33] مقاله خود با عنوان : «چرا ] تابه امروز[ زنان هنرمند بزرگي وجود نداشتهاند؟»[34] را به چاپ رسانيد، نوكلين پس از انتشار اين مقاله تبديل به نخستين نمايندة «اولين نسل فمينيسم»[35] شد.
اولين نسل فمينيستها، مباحث مربوط به ماهيت، ارزش و وضعيت محصولات هنري زنان را مورد توجه قرار ميدادند و برفعاليتهاي افراطي زنان در حوزههاي اجتماعي وسياسي تاكيد ميورزيدند. ايشان در تحقيقهاي خويش از روشهاي شمايل شناسانه[36] استفاده ميكردند. در بين اين نسل، شاهد حضور اولين نسل از مورخان هنر فمينيست نيز هستيم، اين گروه از لحاظ زماني متعلق به دهة هفتاد و اوايل دهه هشتاد (ميلادي) ميباشند، تلاشهاي ايشان در ارائه نقاديهاي سازنده و گسترش زاويه ديد تاريخي نسبت به هنر، بسيار موثر بوده و شايان توجه دقيق و همهجانبهاي است. يكي از نتايج جالب توجه در ارتباط تلاش بهبود بخش اين گروه از فمينيستها، كشف آثار زنان هنرمند از انبارهاي موزهها و جداسازي آثار ايشان از آثار مردان مطرود در تاريخ هنر و راهيابي بعضي از اين آثار بر ديوارهاي موزهها بود؛ چرا كه پس از رنسانس، تنها تعداد اندكي از زنان هنرمند در كانون نبوغ شناخته شده و مقبول مردانه مطرح شدند و حتي امروزه نيز، تعداد حضور آثار زنان هنرمند نسبت به آثار جمع كثيري از مردان هنرمند، همچنان درصد اندكي از توجه عالم هنر را به خود اختصاص داده است.
البته تلاشهاي نسل اول مورخان فمينيست دچار نقصان و كمبودهاي بيشماري نيز بود، براي مثال، در دورة ايشان، ساختار پيشين تاريخ نگاري هنر و نقادي هاي هنري همچنان دست نخورده و اصلاح نشده باقي ماند و از طرف ديگر، يك نوع تقدس گرايي و تبعيض گذاري نيز در تاريخ هنر فمينيستي و درون جامعة زنان هنرمند ] بين نژاد ها و طبقههاي مختلف زنان[ شروع به شكلگرفتن نمود، اين دو مورد را ميتوان جنبههاي خطرناك و نابودگري براي اين نسل به شمار آورد، جنبههايي كه برخلاف اعتقادات اوليه و راسخ اين منتقدان، هنرمندان و مورخان، به تدريج به درون تار و پود هنر و تاريخ هنر فمينيستي نفوذ كرده و آنها را دچار تعارضات فاحشي نمود.
ظهور اولين نشانههاي مربوط به نسل دوم فمينيسم را ميٍتوان در مقاله گريزلدا پولاك[37] و روزيكا پاركر[38] به نام : «معشوقههاي قديمي: زنان ، هنر و ايدئولوژي (1981)[39] » پيگيري كرد. تاكيد نسل دوم فمينيستها بر مباحث مربوط به شكلگيري جنسيت و ايدئولوژي و تفاوت موجود در نحوة معيشت و ديدگاههاي زنان در ارتباط با خلق آثار هنري است. اين گروه به نشانه شناسي ، نقد فيلم و نظريه روانكاوي فرانسوي روي آوردند و بدين ترتيب، پرسشهايي در رابطه با چگونگي تجسم بخشيدن به جنسيت را مطرح كردند.
نسل دوم فمينيستها نيز به تدريج جاي خود را به نسل سوم ميدهد، البته هنوز مبدا تاريخي مشخص براي پايان يافتن يا كمرنگ شدن فعاليت نسل دوم فمينيستها و شروع فعاليت نسل سوم ايشان به ثبت نرسيده است ولي به طور كلي ميتوان گفت كه موضوع مورد توجه نسل سوم فمينيستها، پسا مدرنيسم و ارائه نقدي از تاريخ هنر سنتي از منظر فلسفه و هنر پسامدرن ميباشد.
هنر پسامدرن امري پيچيده وضد ايدئولوژي گرايي است كه به تجليل و تمجيد از تفاوتها ميپردازد و داراي ارتباط تنگاتنگي با حوزههاي مختلف اجتماعي، سياسي و فرهنگي ميباشد، لذا تاريخ نگاري و نقد تاريخي كه توسط نسل سوم فمينيستها و با توجه به هنر و نقاديهاي پسامدرن ارائه شده است، دچار پيچيدگيها و ابهامات فراواني بوده و براي درك آن، شناخت كاملي از جنبشها و اتفاقات مهم هنري و نظري دورة معاصر لازم و ضروري به نظر ميرسد.
تاريخ هنر، به طور كلي (فمينيستي يا غيرفمينيستي) را ميتوان مولود پروژه مدرنيته دانست، در حاليكه پسامدرنيته، اكنون در فرآيند بذرپاشي و انجام لقاح مولود خود به سرميبرد. ايده «هنر» يكي از مخلوقات مدرنيسم ميباشد كه با افول مدرنيسم و ورود به دورة پسامدرن، اعتبار آن نيز پايان يافته است، البته اتمام دورة هنر به معناي مرگ آن و يا به دليل تبديل شدنش به يك نوع فلسفه يا نظريه نيست، بلكه دورة «هنر» (به معناي سنتي كلمه) به اتمام رسيده است چرا كه امروزه فعاليتهاي خلاقانه به روشهاي گوناگون تازه و توسط افراد مختلف با پيش زمينهها و برنامههاي كاملاً متفاوتي انجام ميشوند. بعضي از مورخان و منتقدان هنري فمينيست را ميتوان مسئول شكلگيري چنين معياري براي برخورد و مواجهه با هنر معاصر دانست، چراكه ايشان رويكردها و روشهاي كاملاً متفاوتي را جهت نقد و بررسي و خلق آثار هنري، نسبت به گذشته ارائه دادند، روشهايي كه با فرهنگ و هنر پسامدرن هماهنگي بسياري دارند.
در اين مرحله به پايان بخش پيشگفتار ميرسيم، حال وقت آن است كه با آگاهي و اطلاع قبلي به بررسي مباحث مطرح شده در متن اصلي بپردازيم، اميدوارم كه توضيحات جانبي اينجانب، خواننده محترم را در فهم هر چه بیشتر و بهتر متن اصلي ياري رساند.
چكيده:
اين رساله شامل ترجمة فصولي از كتاب «جنسيت و زيبايي شناسي» به تأليف كارولين كورس ماير، استاد فلسفه در دانشگاه ايالتي نيويورك و مقدمة مترجم (شيرين شفائي) ميباشد.
هر فصل از كتاب به بحث در مورد موضوعات و متفكران مهم در حوزه هنر ميپردازد و نقش و تاثير جنسيت در درك ما از مفاهيمي چون خلاقيت، نبوغ و كيفيات زيبايي شناسانه را بررسي مي كند. نظريههاي مربوط به فيلسوفان تأثيرگذاري همچون افلاطون، كانت و هيوم به قصد نشان دادن تأثير تفكر ايشان بر تحول ايده هاي فلسفي جنسيتي، مورد ملاحظه قرار مي گيرند. نظريه هاي معاصر با توجه به ارتباطي كه با فعاليت هاي هنري فمينيستي دارند، ذكر شده اند. در پايان هر فصل، خلاصهاي از محتويات آن فصل ارائه شده است و اين كتاب شامل 12 تصوير مي باشد.
مقدمة مترجم نيز شامل خلاصه اي از مفاد كتاب، تاريخچة مختصري از فمينيسم و تاريخ هنر از منظر فمينيسم مي شود.
فهرست مطالب
عنوان |
صفحه |
چكيده .............................................................................................................. 1
مقدمه................................................................................................................ 2
چكيده و ساختار مطالب........................................................................... 2
فمينيسم ................................................................................................. 13
تاريخ هنر از منظر فمينيسم....................................................................... 17
1- هنرمندان و هنر: مختصري از تاريخ مفاهيم...................................................... 23
مباني مفهومي......................................................................................... 25
ايدة هنرمند: اسلاف باستاني..................................................................... 31
ميميس: توهم و واقعيت........................................................................... 35
بحث از موزها در باب خلاقيت................................................................ 38
هنرورزي: افراد و گروهها....................................................................... 44
هنرهاي زيبا و تصور مدرن از هنرمند...................................................... 48
نبوغ....................................................................................................... 54
نظريههاي بيانگري در هنر........................................................................ 58
خلاصه..................................................................................................... 62
2- لذات زيبايي شناسانه...................................................................................... 67
زيبايي شناسي.......................................................................................... 67
ذوق و زيبايي......................................................................................... 73
آراء برك در باب زيبايي........................................................................ 76
آراء كانت در باب احكام ذوقي.............................................................. 80
ذوق چه كسي؟..................................................................................... 84
نظريههاي مربوط به نگرش زيبايي شناسانه................................................... 88
نقدهاي فمينيستي در مورد درك زيبايي شناسانه.......................................... 92
خلاصه..................................................................................................... 103
3- آماتورها و حرفهايها.................................................................................... 106
آموزش و پرورش: چه كسي ميآموزد؟.................................................... 106
موسيقي................................................................................................. 110
اجرا
سرايش
نبوغ و فرديت
ادبيات................................................................................................... 123
نوشتن و فروختن
دگربار فرديت
نقاشي.................................................................................................... 131
ديدن
پرسپكتيو خطي
بازنگري گذشته..................................................................................... 142
خلاصه.................................................................................................. 144
4- جنسيت عميق: ذوق و خوراك....................................................................... 147
حواس پنجگانه...................................................................................... 149
لذات محسوس و زيبايي شناسي.............................................................. 155 ذهنيت و عينيت161
دفاعي از ذائقه....................................................................................... 166
خوراك و / در/ به عنوان هنر................................................................ 171
آيا پخت و پز يك صورت هنري است؟
خوراك در هنر
خوراك به عنوان رسانه هنري
خلاصه................................................................................................. 178
5- چيست هنر؟ (هنر چيست؟)............................................................................ 181
تعاريف و زمينههايشان........................................................................... 190
هنر و ضد هنر....................................................................................... 196
نظرية نهادي........................................................................................... 199
هنر به عنوان يك آيينه: آرتور دانتو........................................................ 201
آثار فمينيستي و مفاهيم متغير هنري........................................................ 204
رسانه و پيام
بدن هنرمندان
خلاصه.................................................................................................. 222
6- لذات دشوار : والايي و اشمئزاز...................................................................... 225
ملاحظة مجدد ذهن و جسم...................................................................... 228
بار دگر والايي...................................................................................... 231
لوسي ايريگاري: ذهنيت جنسيت مدار...................................................... 243
اشمئزاز به عنوان يك واكنش زيبايي شناسانه........................................... 250
اشمئزاز و فروافتادگي: جوليا كريستوا...................................................... 255
اشمئزاز: مضمون و ايهام......................................................................... 260
خلاصه.................................................................................................. 262
يادداشتها.......................................................................................................... 265
فهرست تصاوير................................................................................................... 285
واژه نامه............................................................................................................. 286
نمايه.................................................................................................................. 291
منابع و مأخذ مقدمه............................................................................................ 295
فهرست تصاوير
توجه داشته باشید: درصورتی که شما صاحب اثر این فایل می باشید یا به هر دلیلی نسبت به فایل تحقیقاتی مذکور در این پست مالکیت معنوی دارید و درخواست حذف آن را دارید، در واتس آپ به شماره 09100636002 پیام دهید تا ظرف 24 ساعت نسبت به حذف فایل از روی سایت دانشجوسرا اقدام شود. در صورت تمایل و درخواست، دو مقاله به صورت رایگان (به نام پژوهشگر و دانشجو) در مجلات علمی معتبر پذیرش شده و چاپ می گردد. ((حفظ حقوق معنوی صاحب اثر در اولویت فعالیت سایت دانشجوسرا می باشد))
مبلغ واقعی 17,000 تومان 50% تخفیف مبلغ قابل پرداخت 8,500 تومان
برچسب های مهم